محل تبلیغات شما
شبی که زله اومد من توی خونه تنها بودم.کهرداد تا غروبش خونه بود از دفتر کار بهش زنگ زدن ومجبور شد یه سری پرونده و مدارک و سی دی رو برداره و بره شرکت.بعد بهم زنگ زد و گفت ششب دیر میاد خونه تنخها شام بخورم. منم شام کمس سوپ جو داغ و پوره سیب زمینی خوردم و برگشتم توی اتاقم سر درسم.کمی گذشت و همش توی فکر بودم برم مسواک بزنم و بخوابم تا صبح با انرژی بیشتری بیدار بشم که یکهو زله اومد.دلگیر غمگین ترسناک خوف آور و بی صدا.

پست بیست و نه دعوای خواهر برادری:

پست بیست و هشت:فصل بهار نود و نه:

پست بیست و هفت آخرین روز سال سیاه نود و هشت...

توی ,خونه ,زله ,زنگ ,شام ,سی ,زله اومد ,فکر بودم ,بودم برم ,توی فکر ,همش توی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دریچه سلامت آرش اشاداد