محل تبلیغات شما

روزگار داشت عادی میگذشت.مث همیشه دور از مامان و بابا.

مهرداد سخت کشغول کارش بود و خوشحال که میتونه باز هم پیش من باشه و منم مشغول درس و کتاب و مدرسه و امتحان.همه چی داشت عادی میگذشت.

خوشحال بودم ترم دوم مدرسه شروع شده و روال عادی درس و تحصیل و از امتحانات دلهره آور خبری نیست.به طور منظم به کلاس زبان فرانسه و زبان انگلیسی میرفتم و خیلی راضی بودم.

حال یایا هم خیلی خوب نبودیعنی اصلا خوب نبود و دوره دوم شیمی درمانی بهش جواب نداده بودبرای همین فعلا شیمی درمانی رو متوقف کرده بودند.

تا اینکه یک روز وقتی از مدرسه اومدم خونه مهرداد  زودتر ازم اومده بود خونه.مریض شده بود و تب داشت و یک ریز ابریزش بینی و سرفه.شب هم حالش خیلی بدتر شد.من براش اونجوری که بلد بودم سوپ و آش میپختم و آب پرتغال و شلغم پخته و مخلوط زنجبیل و عسل براش میبردم بخوره و بهتر شه.مریضی مهرداد تقریبا دو هفته طول کشیدخیلی حالش بد بود و تقریبا مدت پنج روز رو کامل توی خونه خوابید.این مدت من ازش مراقبت میکردم و بذای اینکه دلش شور نزنه سعیمیکردم به درسهامم برسم و چیزی به مامان نگم که ناراحت و نگران نشه.

بعد مهرداد خودم مریض شدم.بدن درد گلو درد و ابریزش بینی و تب بالا.خیلی سخت گدشت.

مهرداد هنوز کامل خوب نشده بود که منم مریض شدم و اون دوباره از من گرفتروزای سختی بود و فکر میکردم هرگز از بستر بیماری بلند نمیشیم.دو روز مدسه نرفتم و مهرداد تلفنی غیبتم رو موجه کرد.

چند بار از مهرداد خواستم به زن عمو یا خانم ماریا زنگ بزنیم و یکی دو روز بیان پیشمون ولی قبول نکرد.میگفت مردم گرفتارن و نباید مزاحمشون شد.

یک روز ظهر هم من هم مهرداد خیلی حالمونبدبود.من فقط تونستم یه سری سبزیجات مث سیبززمینی هویجکدو و جعفری رو با ورمیشل و کمی جو از قبل خیس شده بریزم تو یه قابلمه با کمی گوجه فرنگی رنده شده و اب لیمو و درشو ببندم و بذارم دم بکشه.

شلغم پختم و چای دم کردم و برگشتم تو تختم و بیهوش از تب و گلو درد افتادم.حدود یک ساعت بعد پ.زه ی نرم تیگد و نفسهاش به صورتم میخورد چشامو باز کردم دیدم اومده گوشه ی تختم و منو بو میکشه.انگار میخواد با ادم حرف بزنه.با غرغر بلند شدم ببینم چی میخواد دیدم طفلک ظرف غذاش خالیه و انگار نه انگار که این طفلک غذا میخواد.خیلی ناراحت شدم و براش غذا ریختم و اب تازه گذاشتم.

وقتی جریانو برای مهرداد تعریف کردم خیلی جا خورد.یه کلی از تیگد غافل شده بودیم.اینقدر که حالمونبد بود.

تو این شرایط بیماری گاز هم قطع شد.تقریبا چهار روز گاز نداشتیم.روزای سختی بود ولی مهرداد میگفت این سختیا ادمو میسازه.من که نمیفهمم چی اش ادمو میسازه فقط میدونم با سوزش شدید گلو درس خوندن خیلی سخته.ولی خب باید میخوندم درس بود و باید خونده میشد و چاره ایی نبود.

گاز قطع یخچال خالی از میوه و سبزیجان و نان وشیر و مهرداد فراموش کرده بود بنزین بزنه و بنزین کم داشت تازه پنچر هم شده بود چقدر دلم برای مامان تنگ شده بوداگه اون بود اینقدر بهمون سخت نمیگذشتولی نباید گله میکردم یا چیزی میگفتم مهرداد به قدر کافی گرفتاری داشت خودش.بالاخره کم کم حالمون خوب شد.بعد گلی لرزیدن بعد چهار روز گاز هم وصل شد.من یک هفته ایی بود برگشته بودم و میرفتم مدرسه و. مهردادم میرفت سر کار که قدوم نحس و شوم کرونا به ایران و تهران گذاشته شد.مدارس تعطیل شد ولی مهرداد همچنان باید سرکارش میرفت.

مدارس تعطیل شد.کلاس های زبانم و کلاس موسیقی هم تعطیل شد.شب عید من و مهرداد  به جز کمی میوه و خوراکی و نون هیچی نخریدیم.حوصله هفت سین چیدن نداشتیم.

حتی برای سال تحویل هم بیدار نشدیم.اولین روز سال نو سبزی پلو پختیم با کوکوی سبزی.بدون ماهی.

اینقدر به خاطر بیشعوری مردم که میرن بیرون از خونه  ناراحت بودیم و اینقدر به خاطر حال بابا نگران بودیم که گفتن نداشت.قرار بود عید نوروز به ترکیه بریم و مامان و بابا هم بیان اونجا و همو ببینیم ولی همه چی بهم ریخته بود.مرزها بسته نبود ولی ترکیه ایرانی به کشورش راه نمیداد و حال بابا هم مساعد نبود که بخواد برای ساعات طولانی تو هواپیما بشینه.من برای مسافرت و شادی عید ناراحت نبودم.هدف ما از رفتن به ترکیه فقط دیدن مامان و بابا بود که بی نهایت دلم براشون تنگ شده بود و کرونای کثافت و این چینی های کثافت تر از کرونا زندگیمونو بهم ریخته بودند..

من برای سال جدید به همه ی دوستانم توصیه میکنم بمونن خونه تا حدیاقل بتونن به قشر پزشکی پرسنل بیمارستانی کمکی کرده باشن.

سال نو همه مبارک و امیدوارم سال سلامتی و تندرستی و شفای همه بیماران سرطانی باشه

آمین.

 

پست بیست و نه دعوای خواهر برادری:

پست بیست و هشت:فصل بهار نود و نه:

پست بیست و هفت آخرین روز سال سیاه نود و هشت...

مهرداد ,هم ,روز ,خیلی ,ولی ,سال ,بود و ,شده بود ,مامان و ,تعطیل شد ,و بابا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ گروه زمین شناسی شهرستان مینودشت