محل تبلیغات شما

یادتونه قرار بود من بیام و از یک اتفاق خوب بنویسم.

این اتفاق خوب حالا شد سه تا اتفاق خوب.

اول اینکه خانم ماریا برای یکی از اقوام دورشون دنبال  خونه میگشت.تو طبقه ما هم واحد خالی بود و با پیگیریهای مهرداد موفق شد آخرین واحد  ته راهرو رو بخره.خانم کاتلین برخلاف مارا یک زن فوق العاده بود.گرد و تپل مپل و مهربون و خوش اخلاق و شاد  وقتی میخندید لپاش قرمز میشد و چشماش حالت شادی به خودش میگرفت.

همیشه خنده رو و مهربون بود و شاد و خیلی انرژی داشت.

اتفاق خوب دوم اینکه دو تا بچه دو قلو داره هم سن و سال من به نامهای ادوین و اگلانتین.یک دختر و یک پسر.از اینکه دو تا دوست و همبازی پیدا کردم خیلی خوشحالم.

اونها هم مث ما یک سگ بزرگ نژاد ژرمن شپرد دارن.زرد و قهوه ایی نر به نام شدو.(روی شین فتحه بذارید)!

بچه هاش مث من عاشق دوچرخه سواری ان و هردو دوچرخه دارن.یکی آبی یکی قرمز.

ادوین قل پسر ساز میزنه سنتور سنتی ایرانی.

اگلانتین هم نقاشی میکشه و قراره وقتی درس نداشتیم با هم نقاشی بکشیم.

یه دو نا هم مرغ مینا دارن که خیلی خیلی ذسا آموز و شیرین و با مزه اس.

خانم کاتلین همونطور کع گفتم برخلاف خانم ماری خیلی مهربون و خوش اخلاقه و بچه هارو. دوست داره.اون یک شب من و مهرداد و رو برای شام دعوت کرد خونه شون.البته بعد اسباب کشی و نظافت و چیدوان خونه شون.

مهردادم خیلی کمکشون کرد.برای شام برامون کشک بادمجون درست کرده بود با خوراک مرغ ترش و سوپ جو دون مرغ.لعاب دار گرم خامه ایی و خوشمزه.شام خیلی خوشمزه بود.بعد شام هم برامون کیک پرتغالی اورد با سالاد میوه.شب خیلی خوبی بود و پذیرایی و شام عالی.

بعد برامون از ارمنستان صحبت کرد و از المان.ضد حال اون شب هم حضور خانم ماریا بود..

  اصولا هر چیزی که برای ما بچه ها جالب بود و بهش میخندیدیم ایشون اخم به چهره میاورد.اگلانتین میگفت اون با خودشم قهره.بعد خوردن ذسر و گپ زدن خانم کاتلین گفت بریم و اتاقهاشونو ببینیم.یک اتاق برای دخترش یکی پسرش یکی برای خودش و یک اتاق هم برای مهمون که البته میزی برای مطالعه و یک کتابخانه بزگ هم توش گذاشته بودن با یک مبل تخت خواب شو سرخابی جیگر که ادم زمستونا روش دمنوش و قهوه بخوره و کتاب بخونه.ادوین هم هروقت میخواست ساز بزنه میومد تو این اتاق و ساز میزد.

از اینکه اینقدر با بچه ها صمیمی شده بودیم خیلی خوشحال بودم.داشتیم میگفتیم و میخندیدیم و راجب درس و مدرسه و تعطیلی ها صحبت میکردیم که ادوین ظرف چیپس رو اورد و دو سه پره ایی خوردیم که باز بحث بین خانم ماری و کاتلین بالا گرفت.چون خانم ماریا به شدت با خوردن چیپس و تنقلات و تخمه و پفک برای بچه ها مخالف بود.بحث داشت بالا می گرفت که مهرداد پادرمیونی کرد و جلوی گیس و گیس کشی زنها رو گرفت..

در کل شب بی نظیر و عالی بود.

اتفاق خوب دوم اینکه من با معدل هجده و هفتاد و پنج صدم بدون تجدیدی ترم اول رو پاس و قبول شدم و پایین ترین نمره ام مال عربی بود.همینطور از ازمون زبان انگلیسی و زبان فرانسه آموزشگاه بالاترین نمره یعنی صد گرفتم.

مهرداد گفت کسی که قبول میشه باید شیرینی بده و منم پختن شام برای یک شب رو متحمل شدم.

شام کوکوی سبزی و سبزی پلو بود که غذای چندان دلچسبی از اب درنیومد.خود مهرداد خیلی بهتر درستش میکنه.

مامان و بابا خیلی خوشحال شده بودن که من قبول شدم.

خوشحالم که تونستم از راه دور والدینمو راضی و شاد نگکه دارم.خانم ماریا با اشد فضولی از مهرداد چرسیده بود معدل پاییز چند شده؟کهردادم گفته خوب شده خدارو شکر.خوب شده.

مدرسه برای این وضهیت تحصیلی مارو برد اردو.بردمون باغ وحش پارک ارم.

با دوستانم تفریح کردیم و خوش گذشت.من ساندویچ کوکوی سیب زمینی  برده بودم و ناهارمونم اونجا خوردیم.

اردوی خوبی بود و خیلی خوش گذشت.چند تا هم عکس ازمون گرفتن.

یکی از بچه های مدرسه تبلت برادرشو یواشکی اورده بود که ناظم دستش دید و ازش گرفت و .دختره هم خیلی اشک میریخت و گریه میکرد.ما بچه ها از ناظم خواهش کردیم وقتی به مدرسه برگشتیم ببخشتش و تبلت رو بهش پس بده ولی ناظم با گفتن خفه شید هممونو ساکت کرد.

نمیدونم به سر دخترک چی اومد و تبلت چی شد چون از بچه های کلاسمون نبود.

یک هم خانم کاتلین میخواست بچه های خودش رو برای شام ببره بیرون و منو هم باخودش برد.

رفتیم رستوران نیل توی پاسداران.

بعد از اردو درس و مدرسه دوباره شروع شد و منم مشغول درس و زندگی عادی روزمره شدم.

کلاسهای زبانم رو هم مرتب میرم هم فرانسه و هم انگلیسی و خیلی ازشون لذت میبرم.

بابا هم بد نیست حالش خوب نیست ولی بد هم نیست مثل همه ی بیماران سرطانی که دارن دوره بیماریشونو طی می کنن.

امیدوارم اتفاقهای خوب زود زود بیفتن و زیاد زیاد بیفتن.

 

 

پست بیست و نه دعوای خواهر برادری:

پست بیست و هشت:فصل بهار نود و نه:

پست بیست و هفت آخرین روز سال سیاه نود و هشت...

هم ,خیلی ,یک ,خانم ,بچه ,رو ,اتفاق خوب ,بود و ,خانم ماریا ,خانم کاتلین ,بچه ها

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پیاده گرد